loading...
یادداشت های یهویی یک داروساز
پسرقدبلند بازدید : 100 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (8)

سلام

از اونجا که وقتی سال 2ام راهنمایی بودم مدرک کامپیوتر داس گرفتم

که فقط دهه 60 می دونه این ورژن از ویندوز چه شکلی هست، من عاشق این دنیا شدم

از آدم های دنیا واقعی خسته شدم، نمی تونم تحملشون کنم

دنیا مجازی آرامشی داد به من که باورش برام سخت بود، میتونستم وقتی داشتم غصه میخوردم با یکی بخندم!

میتونستم کل زندگیمو واسه یکی بگم و بعد دیلیت

می تونستم یک بی سواد باشم!یک شاعر! یک پزشک! یک فوق دیپلم کامپیوتر!یک مغازه دار و...

امشب اومدم اینجارو ببندم

خیلی خسته شدم،نمی دونم چرا یک غم سنگین روی دلم هست و قرار نیست دست از سرم برداره

نمی دونم قرار به کجا برسم با این دلشکستگی

از این وبلاگ میرم!!

شاید یه وقت برگشتم اینجا!!

مطمئنا دست از نوشتن بر نمی دارم و وبلاگ دیگه ای دارم

اما اونجا من واقعی میشناسید

سعید که دلش گرفته می شناسید

کاش یه روز غم دلم تموم بشه

اینجایمممممم ایستاده بر تلی از خاکستر


پسرقدبلند بازدید : 88 جمعه 02 خرداد 1393 نظرات (5)

باز امروز 2ام خرداد ماه است

یاددآور تلخترین روز برای مردم مهربان و عزیز ایران

حادثه اسف بار 2 خرداد 1376 را به تمام ایرانیان سینه سوخته، مادران و پدارن شهیدان و جانبازان،دوستداران اهل بیت

تسلیت عرض میکنم.

آتشی که 17 سال است دامن مملکتم را رها نمیکند

پسرقدبلند بازدید : 92 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (6)

این روزها همدم لحظاتم شده این آهنگ

گرگ باش، مثٍ من / مث ِ ببر / مث ِ جغد تو پرسه های شب
مث سنگ تو لحظه های سخت / تو عرصه های تنگ
نعرتو بزار تو بارونو / بشکون رد شو حتی قانونو
دل نبند که تش تلخیه / میشی مثل من، نفــس تخلیه
و دستات همیشه خسته رو تنت / روو زاخماتم نمک ِ وابسته بودنه
ترجیح میدی جای اینکه نقشه بچینی / واسه بعد زندگیتو توی لحظه ببینی
میشه شب، میشه روز، میشه فردا / تو میخواستی نهرو کنی دریا هه

شدی شبیه مردمت / ببین تو رویا همیشه حقیقت گمه


واقعا بریدم و یک گوشه خسته نشستم و به آینده مبهمی که جلومو نیگاه میکنه!!



پسرقدبلند بازدید : 86 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (2)

آسمان هنوز هم آبی است؟؟

چند صباحی نبودم و از ترنم محبتتان بی نصیب بودم

در اندیشه های خود گم شده ام

بین حقیقت وجود و وجود حقیقت تداخلی پیش آمده است

از مرگ نمیترسم اما از زندگی دوباره میترسم ، بارها و بارها تکرار اندیشه ها مرا می ترساند

احساس میکنم بر دور تسلسل افتاده ام و دور تسلسل هم باطل است !

من با یک حساب سر انگشتی متوجه شدم برای حساب های زندگیم به انگشت های پایم و انگشت های دست چند نفر دیگر هم نیاز دارم!!

تازگی ها متوجه شدم تارهایی از موهایم سفید شده اند البته احساس میکنم مدگرا شده اند!!

دلم از بس شور میزند شورش را در آورده است، جدیدا هم ترش و تند میزند!!

چند مدت است که خواب های پریشانی میبینم، باید یک سشوار به این خواب هایم بزنم!!

تا یادم نرفته است باید ریشم را هم بزنم!!

پسرقدبلند بازدید : 129 چهارشنبه 06 فروردین 1393 نظرات (17)

تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ
ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته
رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده
گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
یوسف ز چاه آمد ای بی‌هنر به رقص آ
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد
هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی
کای بی‌خبر فنا شو ای باخبر به رقص آ
طاووس ما درآید وان رنگ‌ها برآید
با مرغ جان سراید بی‌بال و پر به رقص آ
کور و کران عالم دید از مسیح مرهم
گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ
مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است

اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ


سال نو مبارک


پسرقدبلند بازدید : 119 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (17)

سلام بر تو ای عشق زیبای من

سلام بر تو ای کلوئه پاترا برانگیخته شده

سلام بر تو ای شیرینتر از شیرین فرهاد

سلام بر تو ای نازی شعر های پناهی

در سکوتی وحشت افزا خفته بودم به سان خفتگان کهف

در کودتایی خونین در دلم ، تو پیروز شدی

به زندان آغوش تو میام، تا مرا سخت بفشاری و اعتراف کنم

دوستت دارم

پسرقدبلند بازدید : 124 جمعه 27 دی 1392 نظرات (48)

تولد پیامبر اعظم (ص) و رئیس مذهب شیعه امام صادق (ع) تبریک میگم

مساله خدا قادر و توانا

برای اثبات وجود خدا از براهین زیادی استفاده و برای هر کدوم از این براهین هم انتقادی پیش آمده است!!

اما  خداباوران به تمام این شبهه ها پاسخ هایی داده اند و این بحث همچنان باز و داغ ادامه دارد!!

از جمله مشکلاتی که همیشه برای همه ما ایجاد می شود مساله  شر است و چند سوال اساسی برای ما!!

چرا خدا اجازه می دهد شر اتفاق بیافتد؟؟

چرا شر اخلاقی وجود دارد؟؟؟

چرا شر طبیعی وجود دارد؟؟

برای 3 سوال بالا جواب های بسیاری گفته شده از طریق عرفان و فلسفه، و بهتر دیدم این موضوعات را برای شما در نظر بگیریم!!

ابتدا به ساکن باید عرض کنم، با توجه به صفات ثبوتیه خداوند، خداوند رحمان، غفار، عالم، ... است و هیچ صفت سلبیه را نمی شود به خدا نسبت داد از جمله ظالم، مظلوم، .... پس اگر با این روش پیش بریم به چند مشکل بر می خوریم اصولا!!!

اولا چگونه خدایا مهربان و عالمی است که این همه شر افریده و باعث آزار انسان ها می شود، و این از قویترین و بنیادی ترین سوالات برای انسان است!!

با توجه به این موضوع سوال زیر پیش میاد!!

خدا آیا هست و اگر هست چرا جلوی حوادث شر بوجود آمده را نمیگیرد!!

به عنوان نمونه خانواده ای را در نظر بگیرید یک نفر از اعضای خانواده از دست می دهند و این واقعه مطمئنا خیلی سنگین و سخت بر اون ها میگذره و فکری که از سر آنها میگذرد بر این موضوع تاکید دارد که چه اتفاق سهمگین و سختی برای ما اتفاق افتاده است و این برایشان یک شر محسوب می شود و مثال های دیگر که خودتان بهتر از آن را دیده اید  و حتی بارها برای خودمان پیش آمده و به این اتفاقات به دیده شر مینگریم!!!

نمونه تاریخی که داریم هم میشه در این قسمت بیان کرد و اون شهادت امام حسین (ع) است که سوال پیش میاد که چرا نباید خدا در چنین فاجعه تاریخی که یک نفر مظلومانه به شهادت میرسد دخالت کند!!

یک نمونه از شر طبیعی هم که بارها دیده ایم به زلزله می توان اشاره کرد که همه به اتفاق اونرو شر می دونیم!!

خب توضیح جواب به سوالات بالا را شروع میکنیم!!

فقط عرض کنم این پاسخ ها نه تنها براساس فلسفه که بر طبق عرفان هم می باشد و شاید برای بعضی ها قابل قبول نباشه که با توجه به پیشین تاریخی فلسفه، فلسفه با مخالفت ها و انتقادها پیشرفت کرده است!!

مثال فرزند بزرگ تر به پدر و فرزند کوچکتر به فرزند بزرگتر!! جبر یا اختیار!!

بیایید یکم در این مورد بیشتر صحبت کنیم!

شما در نظر بگیرید که پدر خانواده به شما به عنوان خواهر یا برادر بزرگتر ماموریت می دهد که مراقب  فرزند کوچکتر خانواده باشید و اعمال اورا زیر نظر بگیرید تا اشتباه نکند و در صورت اشتباه اورا اصلاح کنیم، در اینجا یادمان باشد که هیچ پدری کاملا از فرزندان خود غافل نمی شود و آنها را زیر نظر دارد!!

حالا اگر شما از فرزند کوچکتر یک خطا ببینید و درصدد تنبیه و اصلاح او برآیید ولی پدر به ناگهان مانع عمل شود و اجازه کار را به شما ندهد چه اتفاقی می افتد!!

اولین فکری که از ذهن میگذرد این است که با توجه به اذهان پدر به اینکه شما مختارید تا اعمال فرزند کوچکتر در نظر بگیرید و اورا اصلاح کنید، این کار پدر یک دخالت آشکار و عدم اختیار در اعمال و کارهاست!!

این باعث حسی می شود که دیگر به هیچ چیز راغب نیستید و به قول های دیگر پدر اعتماد نمی کنید و همه چیز اجباری و از روی زور می بینید و دچار یاس و ناامیدی و سرخوردگی می شوید!!

خب دقیقا بیایید این موضوع را در یک سطح بالاتر قرار بدهیم و ببینیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، خداوند به انسان قوه ی اختیار محض داده است و وعده های زیادی هم داده است، حالا اگر قرار باشد خداوند در پدیده های زندگی هر از چند گاهی دخالت کند کلا مساله اختیار بر باد می رود و دیگه اختیار معنی نمیده و همه چیز میشه اجباری روی یک خط و روش و اینجا صدای ما در میاد که چرا گفته شده اختیار داریم و بقیه ی وعده ها هم زیر سوال می رود، پس خداوند رحمان سرنوشت و امور کارها را در دست خودمان قرار داده است، حالا شما می توانید امام حسین (ع) را هم شهید کنید باز هم خدا در اختیار انسان دست نمی برد!! و این ویژگی یک خدا مهربان و عالم است و اینگونه بشر به تمام وعده های الهی اعتماد می کند که وقتی خداوند می فرماید انسان موجودی مختار است و اصلا در اختیارتان دخالت نمی کند پس به تمام وعده هایش بدون شک عمل می کند!!

وارد مساله شر می شویم با توج به توضیحات بالا!!

شما این مثال را در نظر بگیرید، ما به خانه یک دوست دعوت می شویم و با تمام امکانات از ما پذیرایی می شود و در آخر پذیرایی شما قصد خروج از خانه را دارید، طبق موضوع بالا شما دو کار می توانید انجام بدهید!!

از دوست یا صاحب خانه تشکر کرده و او را سپاس بکنید!!

به او ناسزا بگویید و اورا مجروح کنید!!

شما به هر دو کار مختارید!! آیا غیر این است!!

خب اگر اولی را خیر و دومی را شر در نظر بگیریم، شما به عنوان یک موجود مختار توانایی ایجاد خیر و شر را دارید پس این موضوع را هم در نظر داشته باشید که خیر و شر از دیدگاه ها و رفتار های انسان سرچشمه می گیرد و اگر خداوند را منبع خیر اعظم بدانیم پس خداوند هیچ گونه شری برای انسان بوجود نمی آورد و شر از دیدگاه ماست!!!

و اما شر طبیعی که از قوه اختیار ما خارج است چه جوابی می تواند داشته باشد!!

اولین موضوع این است که اتفاقات طبیعت به چه کسانی خیر و شر می رساند؟؟ آفرین باز هم اینجا انسان در منابع خود دچار منفعت یا ضرر می شود!! پس از دیدگاه یک انسان یک باران بهاری مایه خیر و از دیدگاه دیگری مایه شر و بدبختی است!!

موضوع دیگر اینکه حوادث طبیعی که جزو خیر مطلق برای انسان نتیجه ای ندارد درست است که در مواقعی باعث مرگ انسان ها و خساراتی به انسان می شود، اما آیا این حوادث از قبل نبوده و جدیدا اتفاق می افتد، آیا اگر یک درخت در یک جنگل که هیچ انسانی نیستد به زمین بی افتد صدایی تولید نمی کند!! پس نتیجه میگیریم که ما در محل حوادث طبیعت واقع شدیم و طبیعت روی خط طراحی شده خود پیش می رود!!

یزید از حضرت زینب (س) پرسیدند در حادثه کربلا چی دیدی؟؟

حضرت فرمودند: لا رایت الا جمیلا " جز زیبایی هیچ ندیدم"



بارالها از کلبه این حقیر رومگردان که این حقیر جز تو در این کلبه ندارد!!






پی نوشت: لطفا اگر غلط املایی دیدید گوش زد کنید متشکرم!!



پسرقدبلند بازدید : 101 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (14)

پوووووووووووفففففففففففف

چه فاز سنگینی

همه چیز سیاه چیزی رنگی نیست!!

پسرقدبلند بازدید : 390 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (16)

یک بحث منطقی!!

ظهور یعنی چی!! غیبت یعنی چی!!

برای اینکه بفهمیم ظهور یعنی چی و چه معنی میده در وهله اول باید بیاییم غیبت معنا کنیم!!

خب حالا غیبت یعنی چی!!

اولین مطلبی که باید بررسی کرد این که آیا غیبت هر شخص با شخص دیگر یکسان هست یا فرق میکنه!!

به نظر شما آیا اینکه یک شخص بین مردم باشه و اون شخص دیده بشه آیا ظهور محسوب میشه!!

مثالی براتون میزنم که بهتر متوجه بشید منظور بنده!!

یک دانشمند و فیلسوف علمی در نظر بگیرید که میخواد بره بازار و یک لباس یا حالا هر چیزه دیگری خریداری کند!!

خب آیا فروشنده ها او را می بینند؟ جواب نه هست!!

خب چرا نه!!!

به این علت که فروشندگان چیزی که میبینند یک شخص عادی است و نه یک دانشمند و فیلسوف و این دوتا با هم کلی تفاوت داره!!

حالا همون شخص بیاد سر کلاس درس فلسفه دانشگاه تهران!! آیا او را می بینند؟؟ بله!! چون شخصی که آنها می بینند همان دانشمند فیلسوف فرهیخته است!!

حالا یک مثال دیگه میزنیم!!

مثلا شما یک شخصی مثل شمر را در نظر بگیرید!! آیا شمر امام حسین را دید؟؟ جواب نه می باشد!!

اصلا مگر می شود کسی امام حسین ببینه و او را بکشد!! شمر یک آدم معمولی را دید، یکی مثل خودش دید، بهمین خاطر هم اورا کشت!!

اما اگر می دانست که این انسان کیست، هیچوقت او را نمی کشت!!

پس منظور از ظهور این نیست که بگوییم ظهور شخص!! بلکه ظهور یعنی ظهور شخص و شخصیت!!

سوال پیش میاد که آیا امام حسین برای شمر ظاهر بود!! امام که تنها جسمش نیست، جسم امام به تنهایی به کار ما نمیاد، اگر دیدن جسم امام فایده داشت!! پس چرا شمر امام زمانش را دید و او را کشت؟؟

چرا فقط دنبال این هستیم که امام زمانمان را ببینیم!! بعدش که چی!!! مگر ابن ملجم امام زمانش را ندید!! آخرش چی اتفاقی افتاد!!

امیدوارم مطلب بالا متوجه شدید باشید!!

بیاییم اندکی!! با شخص خودم هستم این حرف ها را و شما دوستان که خدارو شکر از بنده فراموشکار بیشتر به فکر امام زمان هستید!!

خدایا این بنده ات را ببخش که اگر ساعتش گم میشه، اگر انگشترش گم میشه، اگر گوشیش یک جا میزاره و فراموش میکنه، تمام روز فکرش مشغول اون موضوع میشه ولی از موقعی که دنیارو فهمیده و فهمیده امام زمانش نیست حتی یک لحظه هم ذهنش درگیر این مساله نیست – ببخشید این حرف میزنم— ولی واقعا خدایا اونقدری که دنبال گوشی گم شده خودم میگردم دنبال امام زمانم نگشته ام!!

امام زمان به من نیازی ندارد!! باور کنم!! من نیازمند حضورشان هستم!! بیایم اندکی شخصیت امام زمانم را بشناسم!! نکند که شمری دیگرشوم  یا ابن ملجمی دیگر!!


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت: دوستان اگر غلط املایی دیدید لطفا یادآوری کنید اصلاح کنم!!

پی نوشت: با توجه به اینکه رزبلاگ دارای یک ویژگی هست که با هر کلیک برای هر آی پی در هر روز 4 تومان به حساب وبلاگ واریز میکنه!!

تصمیم گرفتم این پول به دو قسمت تقسیم و نصف برای موسسه خیریه محک و نصف هم برای سایت کتابخانه مجازی واریز بشود تا اجر الهی آن به شما دوستان بازدید کننده وبلاگی برسد انشالله!!

به همین دلیل هر چقدر از دوستان که میشناسید برای یک بار کلیک هم که شده راهنمایی کنید تا برروی یک قسمت خالی وبلاگ کلیک کرده تا یک صفحه پاپ آپ باز شده و 4 تومان به حساب وبلاگ واریز شود.

پسرقدبلند بازدید : 70 یکشنبه 15 دی 1392 نظرات (4)


خدایا روزی که دفتری به نام عشق برای من گشودی، با چشمانی گریان و ناله ای تا طاق آسمان اینجا آمدم!!

خدایا روزی که در دفتر عشقت نامی برایم انتخاب شد و اندکی در آغوش یکی از فرشتگان درگاهت به آرامش رسیدم!!

خدایا روزی که در کنار آن فرشته آسمانی با انسانی مواجه شدم که فرشتگانت در برابرش سر فرود می آورند!!

خدایا روزی که آن انسان و فرشته مرا به جایی رساندند که خنده هایم به گوش افلاکیانت می رسید!!

خدایا روزی که پا در عرصه علم آموزی گذاردم و پشت پناهم یک فرشته و انسانی والا را می دیدم!!

خدایا روزی که عرصه های علم را پشت سر نهادم و وارد دین الهی شدم!!

خدایا روزی که تو در تمام لحظاتم جاری بودی پا در عرصه جهشی بزرگ نهادم!!

خدایا روزی که به آیت عقل رجوع کردم و دفتر عشق را گم کردم!!

خدایا روزی که آیت عقل به بودنت شک کرد و دفتر عشق را محکوم کرد!!!

خدایا روزی که دفتر عشقم را یافتم و آیت عقل در کنارش به آرامش دست یافت!!

خدایا همه این روزها تو بودی و در کنارم ماندی و تنهایم نگذاشتی!!

خدایا به دفتر عشقت سوگند که آیت عقلم تو را فریاد میزند!!

خدایا!!!

رَبّ اغْفِرْلی وَ ارْحَمْنی وَ تُبْ عَلیََّ اِنَّکَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحیم
پسرقدبلند بازدید : 55 جمعه 13 دی 1392 نظرات (9)

ژان ژاک روسو (١٧١٢ ـ ۱۷۷۸) متفکر سوئیسی، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا می‌زیست.مادر این نویسنده رمانتیک چند روز بعد از تولدش در گذشت .پدرش یک ساعت ساز سوئیسی بود و تا سن 10 سالگی از او مواظبت کرد . روسو تحت سرپرستی پدر نتوانست تحصیلاتی بکند ، اما پدرش او را بخواندن داستانها و آثار پلوتارک ترغیب میکرد

اندیشه‌های او در زمینه‌های سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌ها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راهگشایان آرمان‌های انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت: لینک دانلود کتاب در کنار اسلایدشو سایت می باشد


پسرقدبلند بازدید : 86 جمعه 13 دی 1392 نظرات (2)
سلام بر شما آقای شیرازی
سال 85 بود که با دوستان دوران دبیرستان یک وبلاگ ساختیم توی بلاگفا!!!
از اون زمان داره 7 سال میگذره!!
بعد از اون وبلاگ های دیگه ساختم تا اینکه یک وبلاگ برای همیشه پیدا کردم و 4 سال از اوقات و زندگیم توی اون گذروندم!!
تا 2 یا 3 روز پیش که وقتی میخواستم وارد قسمت مدیریت وبلاگ بشم، گفت رمز عبور اشتباه!! بعد متوجه شدم کلا وبلاگم نیست!! و حذف شده!!!
و به سیستم مدیریت بلاگفا نامه زدم و متاسفانه هیچ جوابی برای بنده ارسال نشد!!
رمزی که برای وبلاگ انتخاب کردم از نظر دشواری بسیار پیچیده بود و امکان هک اون هم بسیار ضعیف بود!!
و اینکه مجددا که وبلاگ در بلاگفا ساختم و اینبار با یک رمز 16 کاراکتری فکر کنم بود و با آخرین نسخه پسورد ساز حرفه ای هم چکش کردم، کمتر از 1 ساعت دوباره همان اتفاق افتاد و باز وبلاگ از دسترس من خارج شد!!
آنقدر به عنوان یک کاربر 7 ساله دارای ارزش احترام گذاشتن هستم که پاسخ بنده را اعلام کنید!!!
ادرس وبلاگ همین ادرس وبلاگ حاضر با پسوند بلاگفا بوده!!
پسرقدبلند بازدید : 77 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (3)

سلام به دوستای گل و همیشگی

با توجه به اینکه وبلاگ بنده توسط بلاگفا هک شد

و حتی حاضر نیستن جواب بدن

بنده به رزبلاگ اومدم و امیدوارم که اینجا جامون امن باشه

انشالله

خواهش میکنم به دوستانی که میشناسند منو خبر بدید

که دیگه توی اون وبلاگ دزدیده شده نظر نزارن

متشکرم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ویرانگر : لطفا ایمیل خودتون نزارید توی قسمت ایمیل چون دیده میشه متاسفانه

پسرقدبلند بازدید : 68 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

طبق گفته ارسطو همه ماهیت عالم به دو قسمت تقسیم میشه

یک جوهر دو عرض، هر ماهیتی اگر قائم به ذات خودش باشه میگن جوهرو هر ماهیتی اگر قائم به ذات خودش نباشه بهش عرض گفته میشه. حالا اگر بیاییم و در ساختار یک چیز تغییر ایجاد کنیم به این میگن تغییر جوهری، و اگر در ظاهر یک چیز تغییر ایجاد کنیم به این میگن تغییر عرضی.

برای مثال میگم که بیشتر متوجه بشید

مثلا یک میز مربع با چهارتا پایه و دارای رنگ قهوه ای را در نظر بگیرید، اگر ما بیاییم و این میز یک پایه کم کنیم و شکلش تبدیل به مثلث کنیم اینجا ما یک تغییر جوهری داریم، حالا بیاییم و رنگش قرمز کنیم یا آبی!! اینجا فقط یک حالت بر میز عارض شده و تغییری در اصل وجودی میز ایجاد نشده است

حالا این حالات در انسان در نظر بگیریم

وقتی یک اتفاق فرخنده یا یک اتفاق متاثر کننده برای انسان اتفاق می افتد ما میگوییم عید شما مبارک، تولد شما مبارک یا غم آخرتان باشد، خدا بیامرزد، مثال ساده تر شما وقتی یک دوست میبینید به اون سلام می دید این حالات که فقط به صورت زبانی است و بیشتر جنبه تعارف کردن را دارد حالات عرضی میگونید، شما یک حالت به دوست خود عرضه می دارید، خب حالا یک وقت هایی یک احساسی در من بوجود میاد میگم به این سلام کنم و اعلام کنم که ذات من با ذات تو در جنگ نیست و اعلام کنم من با تو مهربانم، اینجوری که ما به یک نفر میگوییم عید شما مبارک این حالات عرضی است و ما رد میشیم میریم و جوهری نیست و نه برکاتی از این به اون میرسه و نه از اون به این، اما تبریک جوهری وقتی است که شما از اعماق وجودتان تمام سلول هایتان برای یک نفر آرزوی برکت و خیر میکنید

حالا اگر انسان بیاد و از همه چیز غیر از بسم الله دل بکند و فقط اسم دوست را بیاورد و اسم خودش و هزاران اسمی که قبلا می آورده فراموش کند اینجاست که فرد یک تغییر جوهری در او رخ می دهد و لبش با شراب ان لیلی که هزار لیلی مجنون اویند تر میشود و در وجود او بهاری رخ می دهد. آنوقت زباغ عارض ساقی هزار لاله هزار باغ می شکفد اینا اغراق نیست بلکه صد ها هزار بیشتر است، شما مادری را در نظر بگیرید که از او بپرسند کودک تو به چه ماند، می گوید هزار باغ هزار شکوفه و این مبالغه نیست و اصلا قابل قیاس نیست این موضوع

پس اگر تغییر جوهری در انسان رخ بدهد بهار می شود، استعدادهای انسان شکوفا می شود، هزار دانه، دانه های مهر،عشق و محبت که در دل آدم است، فهم و سواد و کمال و فضیلت ها همه مثل گل در چهره انسان شکوفا می شود، صداقت در انسان ظاهر می شود اینها هر کدام صد هزار باغ است

همه چیز را باید جوهری کرد اگر عرضی باشد مثلا شما دست در جیب میکنید یک پولی به کسی می دهیداین عرضی است، هنوز جوهر سخاوت در شما پیدا نشده که سخاوت یک ملکه ای است که اگر این ملکه در شما پیدا شد، آن جوهری می شود و اگر  پیدا شد یعنی وارد جوهر ذات شما می شود با شما می آید، خلق خوش جوهری میشود، لبخند شما جوهری می شود

اخلاص را اگرآدم ببیند صد هزار باغست!! اصلا یک انسان خوب صد هزار باغست، صد هزار بهشت است، شمس تبریزی میگه : اگر دیدی همچین آدمی در دامنش آویز که بهشت خود اوست، پس ما بهار شویم شکوفا شویم و این محقق نمی شود به جز با یک بسم الله جوهری

جوانی عمر را جدی بگیرید ، استعداد دارید، وقت دارید، ذوق دارید، شناخت درونی دارید با دلتان اشنایی دارید در این روزگار هم که امکان به دست آوردن منابع و ماخذ و این چیزها فراوان است، بنابراین اگر به را نیافتید و برای خودتان برنامه ریزی نکنید و به سمت عالم زیبایی و دانایی و نیکویی نکنید و خود را مثل گل شکوفا نکنید این دیگه از قصور همت است

و یک نصیحت میکنم از زبان مولانا

که فصل بهار آمد ببین بستان پر از حور و پری

گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 160
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 88
  • بازدید سال : 923
  • بازدید کلی : 6,092