loading...
یادداشت های یهویی یک داروساز
پسرقدبلند بازدید : 125 جمعه 27 دی 1392 نظرات (48)

تولد پیامبر اعظم (ص) و رئیس مذهب شیعه امام صادق (ع) تبریک میگم

مساله خدا قادر و توانا

برای اثبات وجود خدا از براهین زیادی استفاده و برای هر کدوم از این براهین هم انتقادی پیش آمده است!!

اما  خداباوران به تمام این شبهه ها پاسخ هایی داده اند و این بحث همچنان باز و داغ ادامه دارد!!

از جمله مشکلاتی که همیشه برای همه ما ایجاد می شود مساله  شر است و چند سوال اساسی برای ما!!

چرا خدا اجازه می دهد شر اتفاق بیافتد؟؟

چرا شر اخلاقی وجود دارد؟؟؟

چرا شر طبیعی وجود دارد؟؟

برای 3 سوال بالا جواب های بسیاری گفته شده از طریق عرفان و فلسفه، و بهتر دیدم این موضوعات را برای شما در نظر بگیریم!!

ابتدا به ساکن باید عرض کنم، با توجه به صفات ثبوتیه خداوند، خداوند رحمان، غفار، عالم، ... است و هیچ صفت سلبیه را نمی شود به خدا نسبت داد از جمله ظالم، مظلوم، .... پس اگر با این روش پیش بریم به چند مشکل بر می خوریم اصولا!!!

اولا چگونه خدایا مهربان و عالمی است که این همه شر افریده و باعث آزار انسان ها می شود، و این از قویترین و بنیادی ترین سوالات برای انسان است!!

با توجه به این موضوع سوال زیر پیش میاد!!

خدا آیا هست و اگر هست چرا جلوی حوادث شر بوجود آمده را نمیگیرد!!

به عنوان نمونه خانواده ای را در نظر بگیرید یک نفر از اعضای خانواده از دست می دهند و این واقعه مطمئنا خیلی سنگین و سخت بر اون ها میگذره و فکری که از سر آنها میگذرد بر این موضوع تاکید دارد که چه اتفاق سهمگین و سختی برای ما اتفاق افتاده است و این برایشان یک شر محسوب می شود و مثال های دیگر که خودتان بهتر از آن را دیده اید  و حتی بارها برای خودمان پیش آمده و به این اتفاقات به دیده شر مینگریم!!!

نمونه تاریخی که داریم هم میشه در این قسمت بیان کرد و اون شهادت امام حسین (ع) است که سوال پیش میاد که چرا نباید خدا در چنین فاجعه تاریخی که یک نفر مظلومانه به شهادت میرسد دخالت کند!!

یک نمونه از شر طبیعی هم که بارها دیده ایم به زلزله می توان اشاره کرد که همه به اتفاق اونرو شر می دونیم!!

خب توضیح جواب به سوالات بالا را شروع میکنیم!!

فقط عرض کنم این پاسخ ها نه تنها براساس فلسفه که بر طبق عرفان هم می باشد و شاید برای بعضی ها قابل قبول نباشه که با توجه به پیشین تاریخی فلسفه، فلسفه با مخالفت ها و انتقادها پیشرفت کرده است!!

مثال فرزند بزرگ تر به پدر و فرزند کوچکتر به فرزند بزرگتر!! جبر یا اختیار!!

بیایید یکم در این مورد بیشتر صحبت کنیم!

شما در نظر بگیرید که پدر خانواده به شما به عنوان خواهر یا برادر بزرگتر ماموریت می دهد که مراقب  فرزند کوچکتر خانواده باشید و اعمال اورا زیر نظر بگیرید تا اشتباه نکند و در صورت اشتباه اورا اصلاح کنیم، در اینجا یادمان باشد که هیچ پدری کاملا از فرزندان خود غافل نمی شود و آنها را زیر نظر دارد!!

حالا اگر شما از فرزند کوچکتر یک خطا ببینید و درصدد تنبیه و اصلاح او برآیید ولی پدر به ناگهان مانع عمل شود و اجازه کار را به شما ندهد چه اتفاقی می افتد!!

اولین فکری که از ذهن میگذرد این است که با توجه به اذهان پدر به اینکه شما مختارید تا اعمال فرزند کوچکتر در نظر بگیرید و اورا اصلاح کنید، این کار پدر یک دخالت آشکار و عدم اختیار در اعمال و کارهاست!!

این باعث حسی می شود که دیگر به هیچ چیز راغب نیستید و به قول های دیگر پدر اعتماد نمی کنید و همه چیز اجباری و از روی زور می بینید و دچار یاس و ناامیدی و سرخوردگی می شوید!!

خب دقیقا بیایید این موضوع را در یک سطح بالاتر قرار بدهیم و ببینیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، خداوند به انسان قوه ی اختیار محض داده است و وعده های زیادی هم داده است، حالا اگر قرار باشد خداوند در پدیده های زندگی هر از چند گاهی دخالت کند کلا مساله اختیار بر باد می رود و دیگه اختیار معنی نمیده و همه چیز میشه اجباری روی یک خط و روش و اینجا صدای ما در میاد که چرا گفته شده اختیار داریم و بقیه ی وعده ها هم زیر سوال می رود، پس خداوند رحمان سرنوشت و امور کارها را در دست خودمان قرار داده است، حالا شما می توانید امام حسین (ع) را هم شهید کنید باز هم خدا در اختیار انسان دست نمی برد!! و این ویژگی یک خدا مهربان و عالم است و اینگونه بشر به تمام وعده های الهی اعتماد می کند که وقتی خداوند می فرماید انسان موجودی مختار است و اصلا در اختیارتان دخالت نمی کند پس به تمام وعده هایش بدون شک عمل می کند!!

وارد مساله شر می شویم با توج به توضیحات بالا!!

شما این مثال را در نظر بگیرید، ما به خانه یک دوست دعوت می شویم و با تمام امکانات از ما پذیرایی می شود و در آخر پذیرایی شما قصد خروج از خانه را دارید، طبق موضوع بالا شما دو کار می توانید انجام بدهید!!

از دوست یا صاحب خانه تشکر کرده و او را سپاس بکنید!!

به او ناسزا بگویید و اورا مجروح کنید!!

شما به هر دو کار مختارید!! آیا غیر این است!!

خب اگر اولی را خیر و دومی را شر در نظر بگیریم، شما به عنوان یک موجود مختار توانایی ایجاد خیر و شر را دارید پس این موضوع را هم در نظر داشته باشید که خیر و شر از دیدگاه ها و رفتار های انسان سرچشمه می گیرد و اگر خداوند را منبع خیر اعظم بدانیم پس خداوند هیچ گونه شری برای انسان بوجود نمی آورد و شر از دیدگاه ماست!!!

و اما شر طبیعی که از قوه اختیار ما خارج است چه جوابی می تواند داشته باشد!!

اولین موضوع این است که اتفاقات طبیعت به چه کسانی خیر و شر می رساند؟؟ آفرین باز هم اینجا انسان در منابع خود دچار منفعت یا ضرر می شود!! پس از دیدگاه یک انسان یک باران بهاری مایه خیر و از دیدگاه دیگری مایه شر و بدبختی است!!

موضوع دیگر اینکه حوادث طبیعی که جزو خیر مطلق برای انسان نتیجه ای ندارد درست است که در مواقعی باعث مرگ انسان ها و خساراتی به انسان می شود، اما آیا این حوادث از قبل نبوده و جدیدا اتفاق می افتد، آیا اگر یک درخت در یک جنگل که هیچ انسانی نیستد به زمین بی افتد صدایی تولید نمی کند!! پس نتیجه میگیریم که ما در محل حوادث طبیعت واقع شدیم و طبیعت روی خط طراحی شده خود پیش می رود!!

یزید از حضرت زینب (س) پرسیدند در حادثه کربلا چی دیدی؟؟

حضرت فرمودند: لا رایت الا جمیلا " جز زیبایی هیچ ندیدم"



بارالها از کلبه این حقیر رومگردان که این حقیر جز تو در این کلبه ندارد!!






پی نوشت: لطفا اگر غلط املایی دیدید گوش زد کنید متشکرم!!



پسرقدبلند بازدید : 68 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

طبق گفته ارسطو همه ماهیت عالم به دو قسمت تقسیم میشه

یک جوهر دو عرض، هر ماهیتی اگر قائم به ذات خودش باشه میگن جوهرو هر ماهیتی اگر قائم به ذات خودش نباشه بهش عرض گفته میشه. حالا اگر بیاییم و در ساختار یک چیز تغییر ایجاد کنیم به این میگن تغییر جوهری، و اگر در ظاهر یک چیز تغییر ایجاد کنیم به این میگن تغییر عرضی.

برای مثال میگم که بیشتر متوجه بشید

مثلا یک میز مربع با چهارتا پایه و دارای رنگ قهوه ای را در نظر بگیرید، اگر ما بیاییم و این میز یک پایه کم کنیم و شکلش تبدیل به مثلث کنیم اینجا ما یک تغییر جوهری داریم، حالا بیاییم و رنگش قرمز کنیم یا آبی!! اینجا فقط یک حالت بر میز عارض شده و تغییری در اصل وجودی میز ایجاد نشده است

حالا این حالات در انسان در نظر بگیریم

وقتی یک اتفاق فرخنده یا یک اتفاق متاثر کننده برای انسان اتفاق می افتد ما میگوییم عید شما مبارک، تولد شما مبارک یا غم آخرتان باشد، خدا بیامرزد، مثال ساده تر شما وقتی یک دوست میبینید به اون سلام می دید این حالات که فقط به صورت زبانی است و بیشتر جنبه تعارف کردن را دارد حالات عرضی میگونید، شما یک حالت به دوست خود عرضه می دارید، خب حالا یک وقت هایی یک احساسی در من بوجود میاد میگم به این سلام کنم و اعلام کنم که ذات من با ذات تو در جنگ نیست و اعلام کنم من با تو مهربانم، اینجوری که ما به یک نفر میگوییم عید شما مبارک این حالات عرضی است و ما رد میشیم میریم و جوهری نیست و نه برکاتی از این به اون میرسه و نه از اون به این، اما تبریک جوهری وقتی است که شما از اعماق وجودتان تمام سلول هایتان برای یک نفر آرزوی برکت و خیر میکنید

حالا اگر انسان بیاد و از همه چیز غیر از بسم الله دل بکند و فقط اسم دوست را بیاورد و اسم خودش و هزاران اسمی که قبلا می آورده فراموش کند اینجاست که فرد یک تغییر جوهری در او رخ می دهد و لبش با شراب ان لیلی که هزار لیلی مجنون اویند تر میشود و در وجود او بهاری رخ می دهد. آنوقت زباغ عارض ساقی هزار لاله هزار باغ می شکفد اینا اغراق نیست بلکه صد ها هزار بیشتر است، شما مادری را در نظر بگیرید که از او بپرسند کودک تو به چه ماند، می گوید هزار باغ هزار شکوفه و این مبالغه نیست و اصلا قابل قیاس نیست این موضوع

پس اگر تغییر جوهری در انسان رخ بدهد بهار می شود، استعدادهای انسان شکوفا می شود، هزار دانه، دانه های مهر،عشق و محبت که در دل آدم است، فهم و سواد و کمال و فضیلت ها همه مثل گل در چهره انسان شکوفا می شود، صداقت در انسان ظاهر می شود اینها هر کدام صد هزار باغ است

همه چیز را باید جوهری کرد اگر عرضی باشد مثلا شما دست در جیب میکنید یک پولی به کسی می دهیداین عرضی است، هنوز جوهر سخاوت در شما پیدا نشده که سخاوت یک ملکه ای است که اگر این ملکه در شما پیدا شد، آن جوهری می شود و اگر  پیدا شد یعنی وارد جوهر ذات شما می شود با شما می آید، خلق خوش جوهری میشود، لبخند شما جوهری می شود

اخلاص را اگرآدم ببیند صد هزار باغست!! اصلا یک انسان خوب صد هزار باغست، صد هزار بهشت است، شمس تبریزی میگه : اگر دیدی همچین آدمی در دامنش آویز که بهشت خود اوست، پس ما بهار شویم شکوفا شویم و این محقق نمی شود به جز با یک بسم الله جوهری

جوانی عمر را جدی بگیرید ، استعداد دارید، وقت دارید، ذوق دارید، شناخت درونی دارید با دلتان اشنایی دارید در این روزگار هم که امکان به دست آوردن منابع و ماخذ و این چیزها فراوان است، بنابراین اگر به را نیافتید و برای خودتان برنامه ریزی نکنید و به سمت عالم زیبایی و دانایی و نیکویی نکنید و خود را مثل گل شکوفا نکنید این دیگه از قصور همت است

و یک نصیحت میکنم از زبان مولانا

که فصل بهار آمد ببین بستان پر از حور و پری

گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 160
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 118
  • بازدید سال : 953
  • بازدید کلی : 6,122